چگونگی ایجاد اعتماد به نفس در کودکان (قسمت 1)

اولین مسئله: مسئله ای که باید به آن توجه کنیم این است که ایجاد عزت نفس و اعتماد به نفس در کودکان در فضای عمل و تجربه به دست می آید نه در فضای نصیحت و بحث کلامی. توی کلاس ها و کتاب ها یاد می گیریم که بگیم “عزیزم من تو رو دوست دارم، کارت را دوست ندارم” سپس دائم کلیشه ای این جملات را تحویل بچه هایمان می دهیم از بچه ی یکساله گرفته تا 20ساله دائم می گوییم خودت را دوست دارم ولی کارت را دوست ندارم بعد هم انتظار داریم که من دائم به او می گویم خودتو دوست دارم ولی اصلاً درست بشو نیست.
چون این موضوع یعنی تفکیک کار از وجود، صرف در گفتار اصلاً فایده ندارد. اعتماد به نفس و عزت نفس در فضای عمل و تجربه به دست می آید و حاصل تجربه ی کودک و والدینش است. در بحث خودپنداره هم اشاره کردم که: عمل کودک – واکنش والدین.
کودک کاری انجام می دهد مثلاً لیوانی را می شکند، والدین چه واکنشی نشان می دهند؟ واکنش و احساسِ پشت آن از طرف والدین، بسیار مهم است نه کلامی که به زبان می آورند.
مادر وقتی می بیند کودکش لیوان را شکسته چون با مطالعه کتب مرتبط تفکیک کار از وجود را یاد گرفته در ظاهر و در کلام می گوید که: شکست؟ فدای سرت بیا عزیزم یک لیوان پلاستیکی بهت میدم برو تمرین کن ولی در دلش آشوب است و زمین و زمان را فحش می دهد که ای وای لیوان شکست ، وای چی کار کنم و حالا کی میخواد این هارو جمع کنه یا عجب بچه ی بی عرضه ای، خبر ندارد که بچه گول نمی خورد و از چشمان مادر و احساس او همه چیز را می خواند.
دومین مسئله: برای ایجاد اعتماد به نفس در کودکان باید به آن توجه کنید این است که این قدر با بچه ها بحث کلامی نکنید. من خیلی دیدم که بچه ی دوساله را می نشانند روی صندلی و یا میگن برو توی اتاقت چند دقیقه به کارهات فکر کن ببین این کارهای تو درسته؟ بعد بیا.
خوب بچه ها هم خیلی عالی می توانند بگن که مامان من رفتم و فکر کردم واقعاً کارهای من اصولی نبود من معذرت می خوام، مادر هم خوشحال می شود و می خندد، کودک هم خوشحال می شود که آخ جون مامان خندید! نمی دونم چی گفتم ولی خوش حال شد و بعد کودک دوباره و دوباره و دوباره کارهایش را تکرار می کند که در این جا دیگر مادر به فهم و شعور کودک شک می کند نه به رفتار خودش. در صورتی که کودک نمی داند و تنها چیزی که می داند و می شناسد احساس والدین به خصوص مادر است.
کودک باید بداند دقیقا ما از چه رفتاری از وی ناراحتیم.متأسفانه در متون ترجمه ای خیلی اشاره شده به این که با بچه ها صحبت کنید و توضیح بدهید و از این طرف هم ما در کلاس ها می گوییم که توضیح ندهید و بحث نکنید بالاخره والدین می مانند که چی کار کنند؟ با بچه مان حرف بزنیم یا نزنیم؟ ما با بچه هایمان حتماً حتماً باید حرف بزنیم . گفتگو کنیم و سوال و جواب بپرسیم اما در حوزه ی عمل نه در حوزه ی نظر.
حوزه ی عمل حوزه ای است که حواس پنجگانه در ان دخیل است و احتیاج به درک انتزاعی ندارد. برای این که در مفهوم درک انتزاعی با هم هماهنگ باشیم از شما می خواهم که 2 را به من نشان دهید.
حاضرین با انگشت و خودکار و نوشتن و هر وسیله ای دیگری سعی کردند 2 را نشان بدهند اما استاد گفتند که امکان ندارد بتوانید 2 را نشان بدهید چون دو یک مفهوم ریاضی است و مفاهیم ریاضی انتزاعی هستند یعنی جواب را باید از درونشان استخراج کرد. مفاهیم انتزاعی با حواس پنجگانه درک نمی شوند.
کودک زیر 6 سال درک انتزاعی ندارد. خوب دو را که نتوانستید نشان بدهید لطفاً آبرو را به من نشان بدهید. چه قدر به بچه هایمان می گوییم که آبروی منو ریختی! مادری می گفت: به فرزندم گفتم آبروی منو ریختی، در جوابم گفت: کجا ریختم همه جا که خشکه!!!!!!؛ قول را به من نشان بدهید، چه قدر به بچه هایمان می گوییم: قول بده به من، مگه تو به من قول نداده بودی؟ بچه هم با خودش می گوید: کورشم اگه من به تو چیزی داده باشم.
خوب و بد را به من نشان بدهید! این ها همه مفاهیم انتزاعی هستند. درک مفاهیم انتزاعی از 7 سالگی شروع می شود و در 18 سالگی کامل می شود که همین جا بگویم که درک انتزاعی ما بزگسالان در حد بسیار پایین است.
(ادامه دارد…)
Submit your first comment